خداوندا !

!!! عاشیقیزم

عاشق و دوستار همه و همه ام

خدایا ! می دانم که نادانم به ذره ای از علم بیکرانت دانایم کن...

بارالها ! زبانم در ستایش تو قاصر است به من زبانی عطا کن تا گوشه ای اندک از رحمت بیکرانت را سپاس گویم ... به من زبانی ده که جز بر حمد تو گویا نگردد ...

خدایا ! یاری ام کن قلبم را از تمام کینه ها پاک نمایم که غیر از تو کسی بر این کار قادر نیست ...

خداوندا ! به من صبری ده که بر سیلی دشمنان بخندم و با خنجرهای دوستان به رقص آیم ...

خدایا ! شرکم را به یکتاییت ، ضعفم را به قدرتت، جهلم را به علمت، حماقتم را به حکمتت، گناهانم را به رحمتت، عصیانم را به عزتت، تیرگی دلم را به نورت، بی حرمتی هایم را به قداستت، تنگ دستی و بخلم را به کرمت و ناسپاسی ام را به لطفت ببخش ...

خدایا ! به خیر و شر خود آگاه نیستم به علمت و به رحمتت هر آنچه خیر من در آن است بر من فرو فرست و هر آنچه شری برای من در آن است از من دور گردان ...

خدایا ! به من یقینی ده که جز تو در هستی هیچ چیز نبینم ...

خدایا ! به من دلی ده که جز مهر تو در آن هیچ مهری را راه نباشد ...

خدایا ! به من قلبی ده که دوست داشته باشم هر آنچه آفریده ی توست ...

بارالها ! هر آنچه دارم از آن توست پس آنچه بر مصلحت من است بر زبانم جاری کن تا از تو تمنایش کنم که خود بسیار نادانم ...

خدایا ! خواسته هایم بسیارند ولی هیچ چیز در قبال آنها ندارم

تو از مخزن بی انتهای کرمت آنها را به من عطا کن ...

خداوندا ! آرامشی عطا فرما كه بپذیرم آنچه را كه نمیتوانم تغییر دهم شهامتی كه تغییر دهم آنچه را كه میتوانم و دانشی كه تفاوت آن دو را بدانم ...

خداوندا ! با تمام آنچه تو به من عطا کردی می خوانمت پس دعایم را و دعای همه بندگانت را اجابت فرما ...



نظرات شما عزیزان:

تنها
ساعت0:26---6 تير 1390
می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم

نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم

یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.

نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.

می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.


((برتولت برشت))


طیبه.شروعی دوباره
ساعت10:53---4 تير 1390
گفتگوی دو نفر

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!ا
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!ا
هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...



تنها
ساعت23:59---3 تير 1390
ای نزدیک دور...
ای مانده در دوردست دریاها
فریادت می زنم،
فریادی از دست فاصله ها
فاصله هایی که دیواریست
بین ما و کوچه ها...
ای خسته!
ای خسته ترین!
ببین... منم، تشنه ترین!
بیا و بودنت را به تماشا بگذار
هرچند دیدنت سخت است و
ندیدنت سخت ترین!
می دانمت!
تو همان حس لطیف بارانی
در پس نگاه خسته ام!
تو همان کوچه غریبی،
که واژه های غربتت
رسیده تا مهتاب کوچه ام!
می دانمت!
تو از دوباره بارانی شدن پریشانی
و از دوباره مهتابی شدن،
گریزان
بیا و در پس نگاه خیسم بمان!


بشار
ساعت11:39---2 تير 1390

الهی ! هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتي ...

الهی ! از تو تنها تو را مي خواهم ...

الهي ! چون تو حاضري چه جويم ... و چون تو ناظري چه گويم ...

خدايا ! مرا به خاطر شکايتهايم ببخش ...

خدایا ! از تو به خاطر آنچه برايم مقدر کرده اي متشکرم ...

الهي ! آن خواهم که هيچ نخواهم ...

خدايا! ما اگر بد کنيم، تو را بنده هاي خوب بسيار است، تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگر کجاست؟

الهي ! درمانده ام از دست خويش و به مدد فيض تو محتاجم ...

خدای من ! عاقبت همه ما را ختم به خير بگردان ...

الهي ! اگر من از تو جز تو خواهم، فرق ميان من و بت پرست چيست؟

خدایا ! آرامشي عطا فرما تا بپذيرم آنچه را که نميتوانم تغيير دهم ...

خدایا ! شهامت عطا فرما تا آنچه را مي توانم تغيير دهم ...

معبودا ! تو كيستي كه من اينگونه بي تو بي تابم ...

معبودا ! مرا بيشتر از پيش عاشق خود بگردان ...

خالقا ! بهتر آنست که جز تو کسي را براي خويش و به نام خويش مخوانيم یاریمان ده ...

پروردگارا ! عظمتت را شکر؛ شکوهت را سجده و مهربانيت را سپاس ....

خدايا ! به من صبر و بینشی عطا فرما تا در مشکلات و مصائب هم شاکرت باشم ...

خدايا ! مرا تنها وامگذار که تو بهترين دادرسي ...

خدايا ! مرا به گونه اي بساز و شکل بده و بتراش که مايه شرمساري تو نباشم ...

خدايا ! به ما معرفتي عطا كن تا بتوانيم آنطور كه تو مي پسندي زندگي كنيم ...

خداوندا ! اگر داشته هایم ذليلم مي کند ندارم کن ...

خداوندا ! اگر کاشتم اسير چيدنم مي کند بي کارم کن ...


بشار
ساعت11:26---2 تير 1390


خدایا چشمی ده که فقط تو را ببینم ...



خدایا گوشی ده که فقط کلام تو را بشنوم ...



خدایا حضوری ده که فقط در محضر تو باشم ...



خدایا قلبی ده که فقط جای تو باشد ...



خدایا زبانی ده که فقط حق را بگوید ...



خدایا دستی ده که فقط دستگیر بندگان تو باشد ...



خدایا پایی ده که فقط در راه تو قدم بردارد ...



خدایا ذائقه ای ده که فقط حلاوت بندگی تو را بچشد ...



خدایا عمری ده که فقط در راه تو صرف شود ...



خدایا علمی ده که معرفت به تو را زیاد کند ...



خدایا علمی عطا کن که در آن گمراهی نباشد ...



خدایا حافظه ای عطا کن که در آن نسیان نباشد ...



خدایا زبانی عطا کن که در آن لغو نباشد ...



خدایا همنشینی عطا کن که در آن ملامت نباشد



خدایا حضوری عطا کن که در آن غفلت نباشد ...



خدایا عزتی عطا کن که در آن ذلت نباشد ...



خدایا دلی عطا کن که در آن غیر نباشد ...



خدایا چشمی عطا کن که در آن کوری نباشد ...



خدایا نوری عطا کن که در آن ظلمت نباشد ...



خدایا رحمتی عطا کن که در آن نقمت نباشد ...



خدایا حلالی عطا کن که در آن حرام نباشد ...



خدایا قُربی عطا کن که در آن بُعد نباشد ...



خدایا حلاوتی عطا کن که در آن تلخی نباشد ...



خدایا بندگی عطا کن که در آن عصیان نباشد ...



خدایا عمری عطا کن که در آن اندوه نباشد ...



خدایا زندگی عطا کن که در آن حسرت نباشد ...



خدایا هدایتی عطا کن که در آن سرگردانی نباشد ...



خدایا آرامشی عطا کن که در آن نگرانی نباشد ...



خدایا رضایتی عطا کن که در آن منیت نباشد

...

خدایا توانی عطا کن که در آن عجز نباشد ...





نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 2 / 4 / 1390برچسب:,ساعت 10:53 توسط بشار|


آخرين مطالب
» سلام عزیزان
» گل صداقت
» دنیا
» دیدار
» عشق
» عیب کار
» محرم اسرار بودن قابلیت می خواهد ...
» آسمان آبی
» یلدا
» چه حاصل
» بیچاره عاشیق
» جاده های عشق
» غروب
» و خدا زن را آفرید ...
» بیایید جواب تصدیق دعاهایمان را بفرستیم !!!
» ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد
» صوفی و خرش
» چه چیزی با ارزش تر است ؟
» بنام الله ...
» اول محرم هزار و چهار صد و سی و سه

Design By : Pichak